کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی     نوع شعر : سینه زنی     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

 پخش سبک   

آی عاشقی که میزنی به یاد غربتم به سینه           انشالله قسمتت بشه به زودی مکه ومدینه

هـنوزم تو گـوش تاریخ           سوز اشک و ناله هامه


عـاشـقـا این رو بـدانـیـد           مـادرم صاحب عـزامـه

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

همین یک نکته کافی معنی غربت و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

غـیـر مهـدی نیـمه شبها           کس نمی گـیـره سـراغم

مــدرک غــریــبـــیِّ من           قـبر بی شمع و چـراغم

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

ولی همه اینها فدای اون غریبی که فدا شد           تشنه لب فـدای اسلام و شریعت خدا شد

پشت ابر فتنه رفت، اون           مـاه غـم نـشـان گــودال

نهـی از مـنـکـر نـمـوده           غرق خون میان گودال

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

****************************

بین مقتل ناله ها کمتر بزن؛ شهید عریان           پیش زینب دست و پا کمتر بزن؛ ذبیح عطشان

بوسه ها زده به جسمت           نیزه و شمشیر و خنجر

فـاطـمـه گـویـد به نـالـه           یا حـسین غـریب مـادر

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و دوری از زبان محاوره تغییر داده شد

میگم این و برات تا معنی غریبی و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

راویِ مـصـیـبـت هـامه           قـبر بی شمع و چـراغم

بین مقتل ناله ها کمتر زن ای شهید بی جان           پیش زینب دست و پا کمتر زن ای ذبیح عطشان

ذکر زمزمه ای شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

ما که همیشه سرخوش شمیمی از شقایقیم           شیعه که نه، ولی محـبـین امامِ صادقـیم

ای، نور خدایی، که باوفایی، مارو قبول کن، واسه گدایی


ما رو شبـیـه صلحـا، شیـعـۀ واقـعی کن           مـثـل امام و شـهـدا، شیـعـۀ واقـعـی کن

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

شیعـۀ واقعـی شدن، آرزوی ما هـمینه           دل ما با یاد غمت پر می زنه تا مدینه

آه، مارو عوض کن، با نور پاکی، ای مرقد تو، یک قبر خاکی

مصحف غصه پر شده، از آیه های صبرت           دلم میخواد سر بذارم، یه روز رو خاک قبرت

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

عزیز فاطمه میگن که خانت و آتش زدند           این بی حیا ها انگاری سوزوندن و خوب بلدند

آه، پای برهنه، دلِ شکسته، دنبال مرکب، با دستِ بسته

سیـنه زنا دیگه بیاید، مثل رئیس مذهـب           ازین به بعد گریه کنیم، به یاد عمه زینب

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

********************************

دستای زینب بسته و به دور اون صف میزدند           یهودیای شهر شام، دف میزدند، کف میزدند

آه، قلب خدا رو، اونا شکستند، میگفتن اینها، خارجی هستند

وای از جنایتای این، بی غیرتای کـافـر           نـگـاه نا مَـحـرما و، بچـه هـای پـیـمـبـر

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

به گوش عرشیان هر دم، رسد افغان من مادر           زده زهر جفا آتش، به جسم و جان من مـادر

ز دست دشمنان دین، چه محنت ها که دیدم من           شب و روز از ستمهاشان، مصیبت ها کشیدم من


واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

امان از این جنایات و، ازین کاشانه سوزاندن           گمانم که شده عادت، مدینه خانه سوزاندن

میان آتش ای مادر، به یادت خونجگر هستم           به یاد داغ مسمار و، غم دیوار و در هستم

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

میان آتش ای مادر، به یاد رویت افـتادم           غـم آن صورت نـیلی، دوبـاره آمده یـادم

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و دو دسته بستـۀ حـیـدر

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

بگو مادر بگو مادر، چه شد که رزق تو غم شد           چه شد که اول عمرت، چو پیران قامتت خم شد

بگو مادر بگو مادر، چرا رکن علی بشکست           چرا در نافله خواندی،قنوتت را تو با یک دست

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و طناب و گردن حـیـدر

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امروز، روز ناله و انـدوه و ماتم است           روز عـــزای اشــرف اولاد آدم اسـت

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است           باز این چه شورش است که در خلق عالم است


ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست

اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند           دور مـزار بی حـرمـش گـریه می کنند

در زیر پرچم و علـمش گـریه می کنند           سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانـو بـغـل نـموده، مـلالـی گـرفـتـه اند

کـرّوبـیـان چه اشک زلالـی گرفـته اند

در این عـزا برای تـأمّـل مجـال نیست           این رزق گریه بی غم آقا حـلال نیست

اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست           در بارگـاه قـدس که جـای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگـون زِ باد مخالف چراغـشان           آفت رسـیـده از در و دیـوار بـاغـشـان

آن آتـشـی که سر زده آمد سـراغـشـان           داغی نـهـاده بـار دگـر روی داغـشـان

نـقّـاش سـرنـوشت قـلـم را چه بد کشید

آتش دوباره از در و دیـوار قـد کـشـیـد

شــیــخُ الائــمّــۀ غــــم ایّـــام دیـــده را           مـرد مـدیـنـه مـانـدۀ مـاتـم چـشـیـده را

این زادۀ حـسـیـن شــه سـر بــریـده را           این پـیـرمـرد خـستـۀ قامت خـمـیده را

ابـن ربـیــع از چــه بـه آزار مـی بــرد

در کوچـه، بی عـمامه و دستـار می برد

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد           او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد

چـشم امـام را که سراسـر شـراب کرد           زهـری رسید آخـر و او را کباب کـرد

انـگـور زهـر بـار به داد دلـش رسـیـد

منصور عـاقـبـت به مـراد دلـش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد           هنگـام مرگ هم کـرمش سر نمی رسد

انـدوه شـعـله ور زِ دمش سر نمی رسد           این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جـدّم حـسـیـن با لب تـشـنـه شـهـیـد شد

با ضربه های نـیـزه و دشنـه شهـید شد

در قـتـلـگـاه ولـولـه شـد، وای عـمـه ام           دور تنش چه غـلغـلـه شد، وای عمه ام

وقت سرور حـرمـلـه شد، وای عـمه ام           لشگر به سمت قـافـلـه شد، وای عمه ام

این ها ز مـرد های حـرم سر گرفته انـد

از بـانــوان قـافـلـه زیــور گـرفـتـه انـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن بعضی از مصرع ها و مغایرت آنها با روایت های معتبر حذف شد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین           پای بـرهـنه می دود و می خورد زمین

آهـی کـشـیـد از جـگــرش، آهِ آتـشـیـن           با خاک کوچه زمزمه می کرد اینچنین

" از روی خـاک، امّ ابـیـهـا بـلـنـد شــو

مــادر بـیـا بـخـاطـر بـابـا بـلـنـد شــو"

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان امـام که احـیـا نـمود مکـتب را            بنا گـذاشت به عـالـم ستون مذهب را

به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد            در آسـمـان امامت هـزار کـوکـب را


ز انقـلاب کـلامش، کـمال حاصل شد            نـجـات داد ز بـیـداد، هـر مـعــذّب را

به نور علم و عـمل پرورید در عـالـم            هـزارها خـلـف صـالـح و مـهـذّب را

بنای حوزه اگر بـاقـرالعـلـوم گـذاشت            به فقه جعفری آراست صادقش لب را

حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است            که هر دو علت بالندگـیست مذهب را

ز بعـد کرب و بلا، بعـد باقـر و سجـاد            شکست صادق دین پشت ظلمت شب را

میان محفل علمی ز ظلم دشمن گـفت            به اهـل بیت، هـدایت نمـود اغـلـب را

رواج داد که راه عروج ما روضه است            ادا نـمـود حـقـوق حـسین و زینـب را

گـنـاه شیـخ الائـمّـه چه بود ای مـردم            شـکـست دشمـن او آن دل مـقـرّب را

شبـیـه حـیـدر کـرار دست او بـسـتـند            شبیه فاطمه در شعـله گـفت یارب را

دوباره وقـت نماز و هجـوم نامـردان            دوبــاره بـی ادبـی سـیـدی مــؤدّب را

چرا کسی نگـران امـام پیـرش نیست            کجاست دادرسـی، غـربت لـبـالـب را

میان آن همه شاگـرد یک نفـر نـشنـید            صدای بغض گـلوی رئیس مذهب را

امام مفـتـرض الطاعه را پیاده کـشاند            برای خـویش مـهـیـا نمود مـرکـب را

به روی صادق دین ناسزا ! زبانم لال            خـدا عــذاب کـنـد دشـمـن مـکـذّب را

هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است            هـنـوز فــتـنـه بَـرَد مـردم مـذبـذب را

به یاد تـاول پـای سـه سـاله که افـتـاد            مرور کرد همه روضه های آن شب را

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آتـش گـرفـتـه بــارِ دگــر آشــیــانــه ات           چون شعله ها گرفـتـه ام امشب بهانه ات

هر گوشه ای که می نگرم خاطراتِ توست           اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات


دیـوار و دود و آتش و لبخـندهای شوم           حالا شده ست خانۀ من روضه خانه ات

امشب که کودکان زِ پِی ام گریه می کنند           اُفــتــاده ام بـه یــادِ تــو و نــازدانــه ات

یک سـو تویی و عمه ام و گریه های او           یک سو کـسی که باز زنـد تـازیـانه ات

آخـر جـدا شـد از کـفِ تـو دامـنِ عـلـی           ای وایِ من شکسته مگر دست و شانه ات

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آتـشـی بـاز فـراهـم شده و بر در خورد           دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد

به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:           چه قدر خون دل از کینۀ این لشکر خورد


داشت با آن همه انـدوه، تجـسّـم می کـرد           غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد

بی قـرار است چـرا او؛ نکـنـد تـازه شده           داغ آن ضربۀ آنروز که بر مادر خورد

خـانـۀ سـوخـتـه اش ارثـیـه از خیـمه گهِ           کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت مثل کشیدن عبا و ... در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید. ضمناً غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

بی عبا بود که در کوچه کـشیـدند او را           پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا همانطور که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند موضوع احضار امام صادق در مدینه نبوده است بلکه در هنگام حضور حضرت در بغداد بوده است.

چـنـد باری پی مـرکب نـفـسـش بنـد آمد           چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد

در شهادت امام صادق چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام عليه‌السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام عليه‌السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام عليه‌السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ ـ موضوع آتش زدن خانۀ امام صادق عليه‌السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام عليه‌السلام ندارد. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای صحن خاکی حـرمت دلـربـاتـرین            گرد و غـبـار مـرقـد تو کـیـمـیـاتـرین

در ذهن ما حریم شما فوق جنّت است            ای گــنــبــد نـداشـتـۀ تـو طـلا تــریـن


با احـتـرام به نجـف و مـشـهـدالـرضا            صحن بقـیـع خـلـوتـتـان با صفـاتـرین

با اسـتـنـاد ایـنکه هـمـه نـور واحـدیـد            صادق ترین، عزیز ترین، با خـداترین

دو مـادر و چـهـار امـامـیـد در بـقـیـع            با غـصـه ها و درد عـلـی آشـنـاتـریـن

هستید در مدینه پس از این هزار سال            ام الـبـنـیـن و فـاطـمـه را مبـتـلاتـریـن

ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم            بوده هـمـیـشه لطـف تو بی انتهـاتـرین

خـاکـش شـفاست مدفن تو یابن فاطمه

دست هـمه به دامن تو یـابـن فـاطـمـه

پیداست در جـمال تو تصویر اهل بیت            زهرا جوانترین و تویی پیـر اهل بیت

درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است            ای نـاشـر عـلـوم فـراگـیـر اهـل بـیـت

عـالـم ز دانـش تو مسلـمان شناس شد            بی انـتـهـاست جادۀ تأثـیـر اهـل بـیـت

اسـلام بـا تـو و پـدر تـو رواج یـافـت            در تو ظـهـور یافـتـه تدبـیـر اهل بیت

گاهی شده است علم تو روشنگر علوم            گاهی شده است علم تو شمشیر اهل بیت

در دستتان سپرده خدا هرچه هست و نیست            فی الجمله عالم است به تسخیر اهل بیت

شیخ الاَِئـمّه را ز چه بُـردند نیمه شب            با غـم، رقـم زده شده تقـدیر اهل بیت

مانـند ابـر، چـشـم خـلایـق گـریـسـتـه

عـالـم برای حضرت صادق گـریسته

شیطان و بـاز کـوچـۀ اجـداد فـاطـمـه            ابـن ربــیــع و خــانـۀ اولاد فــاطـمــه

بی حرمـتی به ساحت فـرزند بوتراب            صبر است بس که حُسن خداداد فاطمه

نیمه شب است و روضۀ مادر به پا شده            پشت در است نـقـطۀ مـیـعـاد فـاطـمه

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

هنگام رفتـنش چو عـلی بین کوچه ها            آقــا نـیـاز داشـت بـه امــداد فــاطـمـه

بیش از علی و فضه و اسماء و زینبش            مـیـخ در است شـاهـد فـریـاد فـاطـمه

از کوچه ها به آل عـلـی ظلم، باب شد            یا رب ز دشمنان، بستان داد فـاطـمـه

ما را برای گـریـۀ بر تو محـک زدند

با نام مـادر تو به روضـه نـمک زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

لازم به ذکر است که ابیاتی همچون ابیات زیر در قالب زبانحال است و تصریح یا روایت تاریخی در این زمینه وجود ندارد

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

کـشـتـۀ زهـر جـفا یا مولا یا مولا            صـادق آل عـبـا یـا مـولا یـا مولا

از بار غـم خـمیدی واویلا واویلا            چه ستـمها کـشیـدی واویلا واویلا


گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

رفتی به کـاخ اعـدا واویلا واویلا            بی عـمـامه بی عـبا واویـلا واویلا

دستت از کینه بستند واویلا واویلا            حُرمتت را شکستند واویلا واویلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

اشکت جاری از دیده واویلا واویلا            یـاد ســر بــریــده واویـلا واویــلا

یـاد ظـلـم تحـمیـلـی واویلا واویلا            یـاد آثـار سـیــلــی واویـلا واویـلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

تــجــلّــی حــق، آبــروی ولایــی            وَ روشـنـگــرِ دیــدۀ مــاسِــوایــی

سـلام خـدا بـر تـو یـا حـجـت الله            که تو صـادقِ آلِ خـیـرُ الـوَرایـی


گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا (۲)

چه گویم ز شأن و مقام و کلامت            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

تو سر منشاء خیر و کوهِ صبوری            تو دریای عـلم و عـطا و کـرامت

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

هـمـیـشـه مـحـبّ شــمـا بـودم آقـا            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

ز لطف تو ممنونم ای شمسِ مذهب            که من جعـفـری بوده و هـستم آقا

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

چه ظلم و ستم ها که بر تو روا شد            فلک غرق ماتم از آن ماجـرا شد

دویـدی پـی مـرکـبـی سر بـرهـنه            دو عـالـم ز داغ تو دارُالـبـکـا شد

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

اگر چه دلت بوده محنت کـشـیـده            ز بـار بـلا قـامـتـت شـد خــمـیـده

ولی شکـرُ للّه که دیگـر نـگـشـتـه            لـبِ تـشنـه سـر از تـنِ تـو بـریـده

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا

حـسینِ شـمـا بـیـن مـقـتـل فـدا شد            سـرش با لبِ تشنه از تن جـدا شد

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            و آخـر سـرش قـاریِ نـیـزه ها شد

حسین یا حسین یا حسین یابن زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد وزن شعر و عدم رعایت قافیه تغییر داده و اصلاح شد

چـــه گـــویـــم ز تـــو ای امـــام            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

هـمـیـشـه محبّ شـمـا بـوده ام من            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            سرش قاریِ بر روی نیـزه ها شد

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

جانم به فدای تو، ای یوسف پیغمبر            ای ذرّیۀ زهـرا، آیات خوشِ کـوثر

ای نـور حـقـایق، بر هر دل عـاشق            ای جلوۀ رحمت، یا حضرت صادق


یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر غریب تو، عرش دل مشتاقان

نور تو به چشم و، شور تو به سینه            مـا را بـطـلـب تا، آیـیـم بـه مـدیـنـه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

در وادی مظلومی، غرق شرری آقا            از زهر ستمکاران، پاره جگری آقا

با قـلـب حـزیـن و، شـیـدا زده نـاله            بـا ذکــر بُــنَـیَّ، زهــرا زده نــالــه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر خراب تو، عرش دل مشتاقان

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

سر آسمانهای اعلا، به زیر قدمهای صادق         دل غصه دار محبین، بسوزد ز غمهای صادق

فدای امام غریبی، که شد کشتۀ زهـر کینه         ز داغ عزیز پیمبر، شده محشری در مدینه


بُوَد ذکر لبها، چو حیدر چو زهـرا         در این سوگ عظمی، واویلا واویلا

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

ز طاغوتیان زمانه، چه ظم و ستم ها که دیده         شبـانـه پیاده خدایا، پی مـرکـبی می دویـده

قسم بر غم بی حد او، غمش بر دل ما نشسته         بمیرم بمیرم بمیرم، که شد حُرمت او شکسته

بمیرم که جانش، شد از غصه بر لب         بگـرید بگـرید، به غـمـهای زیـنب

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

سلامم بر آن بانویی كه، به اشک و به قلب شکسته         شده وارد شام و کوفه، ولیکن به دستان بسته

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         دل حضرت صادق ما؛ بسوزد چنان قلب زینب

به نی قـاری او، بخواند چو قـرآن         شود ذکر لبهاش، حسین جان حسین جان

یا حسین یابن الزهرا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد روایی و عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         زنان کف زنان گرد محمل، وَ نامَحرمان دور زینب

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک

سـلام ای، ولـی اللهِ حیّ سـرمـد، ز خـوبـانِ عـالَـم سـرآمـد

یم حـقـایـق، امام صادق؛ گـلِ باغ آل محمد


رُکنُ الهُـدی یا مولا، امامِ ما یا مولا؛ یابن الـزهـرا یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

ز داغـت، زده غـم از دلهـا شـراره، مصائب تو بی شماره

عدو بی حیا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

قرص قمر یا مولا، نورِ بصر یا مـولا؛ پاره جگـر یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

تو بانی، به روضه های کربلایی، اَنیس اشک و ناله هایی
به دیدۀ تر، وَ حالِ مضطر؛ حزینِ دشت نینوایی
چه محشری به پا شد، جدّت سرش جدا شد
؛ هلال نیزه ها شد

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا عبارت بی وفا را برای دوست بکار می برند نه دشمن

عدو بی وفا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلن مفعول فاعلن قالب شعر : غزل

مردی غروب کرد وقتی افـق شکست            خـورشـیـد دیگری جـای پـدر نـشست

او یـک امـام بـود هر چـنـد بـی قـیـام            او یک رسول بود جبـریل شاهد است


در آخـریـن کـلام حـرفـش نـمـاز بود            او جعفر خداست، پیری که بود و هست

از تـرس بـشـکـنـد دشـمـن نــمــاز او            این یک نماز نیست تیغی است روی دست

از پـای مـنــبــرش بـسـتـنـد دسـت او            قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست

آتـش چـه مـی کـنـد بـا خــانـۀ خـلـیـل            کـاذب چه می بـرد از صـادق الـسـت

حـرف از ثـواب شـد تـشـیـیـع آمـدنـد            ای دهـر نـابـکـار ای روزگـار پـست

زیـر جـنــازه اش جــمـعـنــد عــده ای            فـامـیـل بـی نـمـاز یا بـا نـمـاز مـست

کاش از ره ثـواب جـمـعی به کـربـلا            تـشـیــیـع شــاه را بـودنـد پـای بـسـت

وقتی افق شکـست رأسی طلـوع کرد            منبر سنان شد و واعـظ بر آن نشست

: امتیاز

مدح و توسل به امام جعفر صادق علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

سیدی مدح تو گویم که تو ممدوح خدائی           ششمین حجت حق نجل رسول دو سرائی

صادق الوعدی و مصداق صداقت همه جائی           مـخـزن عـلـم خـدا مشعل انـوار هـدائی


گـوهـر پـنـج یـم نـور و یـم شـش دُرِ نـابـی

هـمـدم پـنـج رسـل هـمـسـخـن چار کـتـابـی

علم چون سایه به هر عصر به دنبال تو آید           حلم پیش گـل لبخـنـد تو آغـوش گـشـاید

روی نادیده‌ات از چـشـم همه دل برباید           که تواند که تو را غـیر خـدا مدح نماید

مگر از چشمۀ عـرفان دهن خـویش بـشویم

تـا تـوانـم سخـن از جـابـر حـیـان تو گـویـم

دانش خلق بوَد قطره‌ای از بحر کـمالت           حسن غیب ازلی جلوه‌گر از مهر جمالت

عرشیان یکسره زانو زده در پیش جلالت           ملک و جن و بشر را عطش جام وصالت

همـه گـوشـنـد کـه گـیـرنـد تجـلاّ ز کـلامت

همه مشتاق سخن از لب جـانبخـش هشامت

مؤمن طاق تو بر طاق سپهر است ستاره           بوبصیر تو بصیرت به بشر داده هماره

چشم هارون درت لاله برآرد ز شراره           دو درخشان دُرِ ناب تو هشام است و زراره

مـکـتـب دهـر دگـر مـثـل تـو اسـتـاد نـدارد

تـا کـه شـاگـرد هـمـانـنـد ابـوحـمــزه بـیــار

توئی استاد و اساتـیـد جهان آیـنـه‌دارت           بوده شاگرد در ایراد سخن چار هزارت

تا لب خویش گشائی همه بی صبر و قرارت           باغـبانی و نکویان همه گـل‌های بهارت

جلوه‌گـر در فلک، علم سـه خورشید منیرت

«شیخ طوسیِ»تو و «مجلسی»و«خواجه نصیر»ت

«شیخ انصاری»یک شاخه گل از باغ کمالت           زهی از «شیخ مفید» تو و آن بحر زلالت

«کافیِ» «شیخ کلینی» است فروغی ز جلالت           «مرتضی» و «رضی» استاد اصولند و رجالت

«ابن طاوس» تو در مکتب توحید درخـشد

تـا قـیـامت بـه دل و دیـدۀ ما نـور بـبـخـشـد

نهضت کرب و بلا داد بر از علم کلامت           بلکه اعجـاز حسین‌بن‌عـلـی کرد قیامت

جـوشـش خـون امام شهدا داشت پیامت           تا صف حشر ز خون شهدا باد سلامت

تـا ابـد مـشـعـل تـوحـیـد تو خـاموش نگردد

انـقـلاب تـو و جــد تـو فــرامـوش نـگــردد

چه ستم‌ها که ز منصور ستم‌کار کشیدی           جگرت سوخت از آن زخم زبان‌ها که شنیدی

سوختی، دم نزدی، داغ بنی فاطمه دیدی           دل شب، پای پیاده ز پیِ‌ ‌خصم دویـدی

ریخت در خانه تو خصم ستمگر به چه جرمی؟

شعـلـۀ آتـش و بیـت‌اللهِ اکـبـر به چه جرمی؟

گریه‌ها عقده شد ای یوسف زهرا به گلویت           دشمنان شرم نکـردند نکـردند ز رویت

همه دیـدنـد غـبار غـم و اندوه به مویت           قاتـلت تیغ کـشید از ره بـیـداد به سویت

عاقبت دست عدو زهر جفا ریخت به کامت

بـضعـۀ پـاک نـبـی بـر جگـر پـاره سلامت!

دوست دارم که نهم چهره به خاک حرم تو           سوزم و شمع‌صفت اشک‌فشانم ز غم تو

چه شود ای به فدای تو و لطف و کرم تو           که دم مرگ بوَد بر سر چـشـمم قـدم تو

چه شود ای به دل «میثم» دلسوخـته داغت

که بسوزم به سر تربت بی‌شمع و چراغت؟

: امتیاز

مدح و توسل به امام جعفر صادق علیه السلام

شاعر : سید جواد میرصفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟            از تو نـنـویسم و هر بار پشیمان باشم؟

پاک کردی عرق شرم ز پیشانی مست            پس روا نیست من اینگونه پریشان باشم


کیمیا خـاک کف پای غـلامان شماست            کـیـمـیـایـی بـده تـا جـابـر حـیّـان بـاشم

نمی از چشمۀ توحید مفضّل کافی ست            تا به چشمان تو یک عمر مسلمان باشم

غم حدیثی ست که در چشم تو جریان دارد            بایـد از حـادثـۀ چـشـم تو گـریـان باشم

جای این بیت بـرایت حـرمی می سازم            تـا در آیـیـنـۀ ایـوان تـو حـیـران بـاشـم

حرف آیینه و ایـوان شد و دلـتنگ شدم            کـاش می شد حـرم شـاه خـراسان باشم

« صبح صادق ندمد، تا شب یلدا نرود»            کاش در صبح ظهور آینه گردان باشم

: امتیاز

مدح امام جعفر صادق علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

ای عِـلـم تا عِـلـم است دنـبـالت روانه            وی حِلم تا حِلم است از حـلمت نشانه

وی هـر زمـان پـیـرِ اسـاتـیـد زمـانـه            وی در جـلالت چون خـداونـد یگـانه


در خَـلـق و خُـلـق و خـوی تـمثـال محمّد

شــیـــخ الائــمّــه صــادق آل مــحـــمّـــد

دانـش چـراغ روشـنـی از مکـتـب تو            بینش فـروغی جاودان از کـوکـب تو

تـوحـیـد مـشـتـاق صـدای یـا رب تـو            مـرغ سـحـر مـحـو منـاجـات شب تو

آیــات قــــرآن گـــوهـــر دُرج دهـــانـت

در هـر نـفـس یک بـحـر اسـرار نهـانـت

آثـار تـو در کــلّ ادیـان مـی درخـشـد            اوصاف تو در متن قرآن می درخشد

ایـمـان تو در قـلـب انسان می درخشد            در هر کلامت یک جهان جان می درخشد

هر جا حدیث از لــعل لبـهـایت درخـشید

چـون آیـۀ قـرآن بـه دلـهـا نــور بـخـشیـد

مهر تو در سیـنه رجـاء واثـق ماست            حکم تو حکم ذات پـاک خـالق ماست

شخصیّـتی چون تو امام ناطق ماست            عالم پُر از انـوار قال الصّادق ماست

دانـشـوران دهــر مــرهــون و اسـیــرت

نـور بـصـیـرت یـافـتـنـد از بـو بصیـرت

علم است نور و مطلعـش تنها شمایید            این گـوهـر رخـشنـده را دریا شمایید

قـرآن شما، عـترت شما، مـولا شمایید            بـالله زبـان خــالـق یـکـتــا شـمــایـیـد

این است و نبود غیر از این قرآن گواه است

طاعـت بـدون مـهـرتـان کـوه گـنـاه است

قرآن که میزان است میزانش شمایید            تأویل و متن و نور و برهانش شمایید

گـلـهـای سـرسـبـزش گـلستان شمایید            در سیـنه فـریـاد خـروشـانـش شمایـید

احــمـد کـه عـالــم را فــروغ وحــی داده

قــرآن و عــتـرت را کـنــار هــم نـهــاده

ما گنج عرفان آنچه داریم از تو داریم            ما نـور ایمان آنچه داریم از تو داریم

در کـلّ قـرآن آنچه داریم از تو داریم            پیـدا و پنهـان آنچه داریـم از تو داریم

تنـظـیـم با گـفـتـار تو روز و شب ماست

این خطّ ما، این دین ما، این مذهب ماست

هر کس ندارد مـهـر تو ایـمـان ندارد            اعمال او چون جسم بی جان جان ندارد

ور حـافـظ قــرآن بـود قــرآن نــدارد            جـز مـکـتـب تو جـابـر حـیّـان نـدارد

بگـذشتـه از دور تو بیـش از یک هـزار

دنـیـا نـدیـده چـون مفـضّـل، چون زُراره

ای علم و دانش بر نفس های تو مشتاق            ای از هـشامت طاقـت اهل ستم طاق

ای مـؤمن طاق تو بین مؤمنـین طاق            ای کوثر و تطهیر را ممدوح و مصداق

بو حمزه برگ لالـه ای از گـلـشن توست

فضل مفضّل خوشه ای از خـرمن توست

هارون مکّی رفت با حکم تو در نار            افکند خود را در تنور، از شوق دلدار

گردید بر آن سالـک پـیـوستـه بـیـدار            دامـان آتـش خـوبــتــر از دامـن یــار

آتـش کـجـا جـسـم عــزیـزی را بـسـوزد

کــز جــان او نــور ولایـت بــر فــروزد

ای چشم بد از عارض نورانیت دور            چون شد که دیدی ظلم ها از جور منصور

ابن ربـیعـت هـمـره خود برد با زور            آزار داد و گـفـت الـمـأمـورُ مـعــذور

در قـصـر منـصـورِ ستـمگـر رو نهـادی

او بـر سـر تـخـت و تـو بـر پـا ایستـادی

ای انـبـیـا را مـیـوۀ عـرفـان ز بـاغت            ماییم و اشک و سوز و آه و درد و داغت

از دور زوّار مــزار بــی چــراغــت            گـیـریـم از تـاریـکـی شبـهـا سـراغت

میثم به سـوز دل چـراغ تـربـت تو است

منظومه اش شرح کتاب غـربت تو است

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای چـشـم عِـلـم خـاک قــدوم  زُراره‌ات           جـانِ وجــود در گــرو یـک اشــاره‌ات

سـبّــوحــیـان فـریــفــتــۀ ذکــر دائـمـت           قـدّوسـیـان مـدیـحـه سـرای هـمــاره‌ات


هر کشف تازه جـلوه ای از نور دانشت           هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره‌ات

دانش هر آنچه پیش رود در قـفای توست           دانــشــســرای دَهــر بُــوَد یــادواره‌ات

این چار مام و هفت اَب و هشت جنّـتند           مـشـتاق حُـسن و شیـفـتۀ یک نظاره‌ات

شـیــخ الائِــمّــه صــادق آل مـحــمّــدی           قــرآنــی و بُــوَد سُــوَر بـی شـمــاره‌ات

تو آن سپـهـر مـعـرفـت استی که تا ابـد           انــوار عـلـم می دمـد از هـر سـتـاره‌ات

تنها نه در کهـولت سن یا که در شباب           نـور کـمـال مـوج زد از گــاهــواره‌ات

بـاب حـوائـج هـمه بـاب البـقـیـع توست           دلـهـای عــارفـان هـمـه دارالـزیّـاره‌ات

منـصور داد زهـر، تو را ای امـیـد دل           رحـمـی نـکـرد بر جـگـر پـاره پاره‌ات

یک بـار کُـشت ابن ربـیعـت مـیـان راه           منـصـور گـشـت باعث قـتـل دوباره‌ات

بـودی تو چـاره ساز همه عـالـم و نبود           جـز صبر در بـرابـر منصور چـاره‌ات

تنها نسوخت بیت تو کـافـتـاد بر جـگـر           از شـعـلـه های خـانـۀ زهـرا شـراره‌ات

جانت به لب رسید چه می شد اگر عدو           مـی بـرد ای سـلالـۀ زهــرا ســواره‌ات

میثم اگر ز سوز تو افروخت نی عجب           ای سوخته ز سوز جگر سنگ خاره‌ات

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

ای اساتید دو گیتی طفـل ابـجـد خوان تو          نـور دلهـا تا ابـد از مـشـعـل عـرفـان تو

علم هستی گوهری از بحـر بی پایان تو          عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو


آفــریـنـش در کــنــار سـفــرۀ احـسـان تـو

جان جـان عـالـم استی جـان ما قـربـان تو

ای تمام علم حـرفی ناتـمـام از مکـتـبـت          ای مسیحای سخـن را روح از یـاد لـبت

بوده درسی بر بشر هر لحظۀ روز و شبت          یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت

نـور دانش می فـشـانـد تا قـیـامت کـوکـبت

صد فـلـک انـوار پـیـدا در لـب خـنـدان تو

ای که درمخلوق سر تا پا جمال خـالـقی          خود زبان حـقّ و قـرآن را زبان ناطـقی

درد بی درمـان جـانها را طبیب حـاذقـی          تا ابـد استـاد انـسانهـا کـما فی الـسّـابـقی

صدق را مـصداق و مـولانـا امام صـادقی

راستی مـانـنـد گـل می رویـد از بـستان تو

کرسی تدریس تو در سینه ایـمان پرورد          همچنان هـارون مکّی ها مسلمان پرورد

مؤمن طاق و هشام و ابن نعـمان پرورد          چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد

هم مفـضّل هم ابـان هم ابن حـیّـان پـرورد

مـی دمـد انـوار دانـش از لـب عــمـران تو

رازهـای نــاشـفـتـه دُرّ مـکـنـون تــوأنـد          اهل دانش تا قیامت حشر و مدیون توأند

هر کجا عـلمی فـرا گیرند مـمنـون توأند          علم و تفسیر و اصول وفقه، مرهون توأند

چـار اصل محکـم از مـنـشور قانون توأند

بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو

بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو          مجـلـسی ها لالـه ای از لالـه زار عـلـم تو

شیخ طـوسی شهـروندی از دیـارعـلم تو          صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو

هر فـقـیـهی قـطـره ای از جـویـبار عـلم تو

دستـشان از دور و از نزدیک بر دامان تو

تـو ولّـی الـلـهـی و آئـیــنـۀ پـیـغــمـبـری          در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فـاطـمـه یا مجـتـبـائی یا حسیـن دیگـری          نـور چـشـم سیّـد سجّـاد و نـجـل بـاقـری

هم ابو عـبـدالهی هم صـادقی هم جعـفـری

صـدق، شـاهـیـنی بود بر کـفّـۀ مـیـزان تو

ای به روز بی کسی یـار هـمه بی یارها          دیـده از مـنـصور دون بـیـدادها؛ آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها          شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشـک افـشـانـدنـد بهـر غـربـتـت دیـوارهـا

بـلکـه آتـش بود در بیت الـولا گـریـان تـو

برد با پـای پـیـاده دشمن کـیـن گـستـرت          نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت

ضعف بر تن، ذکربر لب، اشک در چشم ترت          بارها می‌خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دل شب جـای زهـرا مادرت

تا ببـیند بر تو چون بگـذشت از عـدوان تو

تا کـنـد با قـتـل؛ منصور روز خـلق شام          بارها شمشیر خود آورد بیـرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام          دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام

ورنه گیرم جان و سـوزم مسند و ایوان تو

عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب          ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب          آسمـان فـضل بودی سر نهادی بر تراب

عـالـمـی در سـایـه امّـا تربتـت در آفـتـاب

چشم میثم نه؛ جهان گردیده اشک افشان تو

: امتیاز
نقد و بررسی

اهل دانش تا قیامت حـشر و مـدیـون توأند؛ حشر به معانی : سپاه‌مزدور؛ چریک؛ گروه‌انبوه؛ فوج؛ گردکردن‌مردم؛ برانگیختن؛ روزقیامت‌

زبانحال امام سجاد علیه السلام در ورود اهل بیت شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای شامیـان ز چشـم پیـمبـر حـیا کنید            کمتـر جفـا بـه عتـرت خیرالنسا کـنید

در پیـش داغـدیـده نرقصیـد ایـنـقــدر            شرم از علی، حیا ز رسـول خدا کنید


تا چند طعن و خنده و دشنام بهتر است            مثـل حسین از تـن مـا سر جـدا کـنید

زخم‌زبان بس است! اگر بس نمی‌کنید            ما را به تیر و نیـزه و خنجر فدا کنید

گل گر نمی‌دهیـد به دلجـوییِ مریض            زنجـیـر را ز گــردن بیـمـار وا کنید

زهرا کنار محمـل زینب ستـاده است            بی‌شرم‌ها! ز حضرت زهرا حیا کنید

مـا را بـرون بریـد ز کـوی یهودیـان            خود هرچه خواستید به عترت جفا کنید

مـا نـیـستـیم خارجـی، اهـل مـدینـه‌ایم            مـا را بـه نـام آل محـمّـد صـدا کـنیـد

سـوز شمـا دمد ز مضـامین تـازه‌اش            ای خاندان وحی! به «میثم» دعا کنید

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از بام اگر به فرق زنان سنگ می‌زنید            ما حاضریـم، رحم به اطفـال ما کنید

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی رسیـد قـافـلـه در مجـلس یـزید            بـالا گـرفـت قـائـلـه در مـجـلـس یزید

اشک سر بُریده در آمد که پـا گذاشت            زیـنـب میـان سـلـسـله در مجلس یزید


زینب رسید و دور و برش جمع خسته‌ای            بـا پـای پُـر ز آبـلـه در مـجـلـس یـزید

داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید            بـالا نـشـسـته حـرمـله در مجلس یزید

با کینه‌ای به قدمت تاریخ، کفر داشت            بـا دیـنِ سـر مـقـابـلـه در مجـلس یزید

دف ها به روی دست، و کِل می‌کشید مست            مطـرب مـیان هـلهـله در مجلس یزید

بزم شراب بود و چه کردند پای تشت            رقـاصـه‌ها پِـیِ صِلـه در مجـلس یزید

ای وای، بیـن جـام شراب و سر امـام            چـنـدان نبـود فـاصلـه در مجـلس یزید

بالا که رفت چوب، سه ساله بلـند شد            صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید

شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین            آتش فـشان به زلـزله در مجـلس یزید

صحبت که از خرید و فروش کنیز شد            افـتـاد بـاز ولـولـه در مـجـلـس یــزیـد

خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد            از دسـت إبـن آکـلـه در مـجـلس یـزید

: امتیاز